سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ وقت چشمای مامان سعید یادم نمیره. چشمایی که همیشه سرخ بود. چه زن مهربونی. چه زن شادی. البته خب می‌دونی. چه حرفایی میاد توی این ذهنم. حرف زشتیه اما می‌‌‌ خواستم بگم حقش بود. خدااا. این یکی رو نشنیده بگیر. شرمنده دارم بقیه رو با خودم مقایسه می‌کنم.

 دوشنبه 87 خرداد 27 , ساعت 4:46 صبح |[ پیام]