چشم هايم را مي بندم ،سرم را روي زانوهايم مي گذارم و زانوهايم را در آغوش ميگيرم . اشکهايم آرام آرام از زير پلکهايم بيرون مي آيند و بغض گلويم را مي فشارد ، ولي من مثل يک کودک معصوم ، آرام و بي صدا مي گريم . دوباره خاطرات با تو بودن و خوبي هايي را که در حق من کردي در ذهنم مرور مي کنم . بلند ميشوم و ميايستم ، اشکهايم را پاک مي کنم و نفس راحتي ميکشم ، چون ميدانم خوبيهاي تو ، تو را دوباره به من خواهند رسانيد پس آواز مرگ را فراموش خواهم کردتق و تق و تق تق،تقسلام خوبين
يه پروانه خوشگل منتظره که تو بياي پيشش و حتي و اسه چند لحظه کوتاه مونس تنهايياش باشي ،اگه نياي قلب پروانهاي اون ميشکنه تو. که نميخواي قلب کوچيکشو بشکني ها؟ پس زود باش بيا که منتظررم راستي يادت نره رو بالاش مرحم بذاري!!
www.parvanevar.parsiblog.com