سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دیشبی‏ها رو گلچین کردم!
فقط محض یادگاری چندتاییش را! باشه؟!
پنجشنبه 2 خرداد 1387 , ساعت 4:47 عصر
 پنج شنبه 87 خرداد 2 , ساعت 4:47 عصر |[ پیام]
عقده ای نگشود آزادی زکارم همچو سرو
زیر بار دل سر آمد روزگارم همچو سرو
باهزاران دست دائم بود در دست نسیم
صائب از حیرت عنان اختیارم همچو سرو!
ساعت 10:53 صبح
 چهارشنبه 87 خرداد 1 , ساعت 10:53 صبح |[ پیام]
نمی‏تونم بهش بگم که من اس ام اس دادم! اما...
 دوشنبه 87 اردیبهشت 30 , ساعت 9:44 عصر |[ پیام]
مامان تازه از نماز برگشته! تو مسجد مجلس روضه است.
میگه پاشو برو یه سر بزن و بیا. میگم نه! دیگه دیره!
میگه کجا دیره؟ 2روزه نرفتی. پاشو1ساعت برو و بیا...

 دوشنبه 87 اردیبهشت 30 , ساعت 9:42 عصر |[ پیام]

بازدیدهای وبلاگ شما :

    امروز : بدون بازدید
    دیروز : بدون بازدید
    کل بازدیدها : بدون بازدید
    اینک بدون بازدید؟! یحتمل باز این پارسی بلاگ قاط زده!

 دوشنبه 87 اردیبهشت 30 , ساعت 1:6 عصر |[ پیام]

حاج آقا رهبر تو خونه حاج حسین حیدری می‌گفت:
یکی  به سلمان گفت: ریش تو بهتر است یا دم سگ؟
سلمان گفت: اگر از صراط عبور کردم ریش من، وگرنه دم سگ...


 یکشنبه 87 اردیبهشت 29 , ساعت 10:16 عصر |[ پیام]

یادش به خیر حاج آقا ضابط. اونم خیلی فاطمه زهرایی بود.
خدا رحمتش کنه شب عزیز...


 یکشنبه 87 اردیبهشت 29 , ساعت 10:15 عصر |[ پیام]

یا این یکی:

آتش آهش شرر بر عالم لاهوت می‌زد
هر قدم می‌رفت سر بر چوبهء تابوت می‌زد...

تصورشو بکن. 5 نفرند که دارن تابوت را می‏برن...


 یکشنبه 87 اردیبهشت 29 , ساعت 10:14 عصر |[ پیام]
شیعه یعنی گریه یعنی سوز و آه...شیعه یعنی درد دل گفتن به چاه
پ.ن: ده سال پیش. همین شعرها بودها...

 یکشنبه 87 اردیبهشت 29 , ساعت 10:13 عصر |[ پیام]

وارد خانه شدم قلبم گریست
در میان خانه این تابوت کیست؟
گر بماند آرزوها می‌پرند
با همین تابوت علی را می‌برند...
پ.ن: به خدا دست خودم نیست. یکی یکی خودش میاد تو ذهنم...


 یکشنبه 87 اردیبهشت 29 , ساعت 10:13 عصر |[ پیام]
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >