سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درست است چشم هایت را یادم نیست؛ اما اشک هایت را نمی توانم از یاد ببرم... . شک نکن. می دونم البته شک نکردی.
 شنبه 86 دی 29 , ساعت 2:16 صبح |[ پیام]
من مرغ لاهوتی بُدم...

 شنبه 86 دی 29 , ساعت 1:11 صبح |[ پیام]
مهلاً مهلا، یابن الزهرا....
 شنبه 86 دی 29 , ساعت 12:42 صبح |[ پیام]
شب عاشوراست امشب و تلویزیون بین الحرمین رو نشون میداد. خوش به سعادتشون. کاش ما هم سعادت شرکت داشتیم.
 شنبه 86 دی 29 , ساعت 12:41 صبح |[ پیام]
نگارینا دل و جانم ته دانی...

 شنبه 86 دی 29 , ساعت 12:33 صبح |[ پیام]
سال های حرام...

 شنبه 86 دی 29 , ساعت 12:11 صبح |[ پیام]
در موج غصه ها، به تلاطم کشیده کارم/غیر از حریم تو، من پناهی دگر ندارم/تو نوحی و این دلم، میون طوفان اسیره/فقط توی کربلات، این دلم آروم میگیره./- یا حسین.
 جمعه 86 دی 28 , ساعت 3:19 عصر |[ پیام]
نگاه کردن به بچه های کوچکی که همچون علی اصغر بر روی دستها بلند شده اند، اشکها از ناودان چشمانم جاری می شوند و دلم به سوی آسمان پر می کشد و گویا در غوغای همان زمین ایستاده ام ولی...ولی....افسوس که کاری نمی توانم از پیش ببرم 
 جمعه 86 دی 28 , ساعت 11:42 صبح |[ پیام]
حتی ایستگاههای صلواتی هم حال و هوای خاص خودش رو داره....جوونایی که با دلی پاک، علی اکبر رو در ذهن آدم تداعی می کنن و کوزه های مشک رو بر روی شانه گذاشته و با پایی برهنه....وایییییییی عجب حس قشنگی
 جمعه 86 دی 28 , ساعت 11:36 صبح |[ پیام]
اصلا یک حال و هوایی داره...صدای طبل ها دل آدم رو می لرزونه...اشک رو از گونه ها جاری می کنه...صدای مداحان پیچیده شده در فضا دل را راهی میدان نبرد حسین و یارانش می کنه.
 جمعه 86 دی 28 , ساعت 11:30 صبح |[ پیام]
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >