سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به عنوان برگزیده های سال 2007 بود، می گفت. ولی بهش نمی خورد.


 سه شنبه 87 خرداد 28 , ساعت 2:58 عصر |[ پیام]
اعداد صفر و یک نفرین شده!
 سه شنبه 87 خرداد 28 , ساعت 2:55 عصر |[ پیام]
خب وقتی میگه رابطه باهاش نداشته باش...یعنی همین!
 سه شنبه 87 خرداد 28 , ساعت 2:51 عصر |[ پیام]
میگه نباید این جوری می گفت. نباید این کار رو می کرد. نباید می رفت.
 سه شنبه 87 خرداد 28 , ساعت 2:50 عصر |[ پیام]
< language=java>
مسافرت هول هولکی همیشه هم بد نیست ها...جاتون که خالی بود...
 دوشنبه 87 خرداد 27 , ساعت 11:19 عصر |[ پیام]

حیف که می‌ترسم مسخره‌م کنی وگرنه همین الان بهت زنگ می‌زدم و همین حرفا رو به خودت می‌گفتم. البته مطمئن باش همین حرفا رو یه روز بهت میگم. به همین زودی. مطمئنا تا قبل از مهر.


 دوشنبه 87 خرداد 27 , ساعت 1:21 عصر |[ پیام]
اصلا می‌دونی؟ وقتی زنگ می‌زنی و یه کاری داری احساس می‌کنم شرم می‌کنی کارت رو اول بگی. باور کن همین که به من زنگ می‌زنی و به من کار می‌سپری، شادم می‌کنه. باور کن. 
 دوشنبه 87 خرداد 27 , ساعت 1:14 عصر |[ پیام]

یعنی واقعا نمی‌دونی که من همین که صداش رو بشنوم برام بسه؟ نمی‌دونی همین که زنگ بزنی و بگی الان کنارم نشسته؛ یا اصلا خوابیده، من کلی لذت می‌برم؟  


 دوشنبه 87 خرداد 27 , ساعت 1:10 عصر |[ پیام]
زینب جان! وقتی زنگ می‌زنی و گوشی رو می‌دی دست بچه‌ت که باهام حرف بزنه، وقتی می‌بینی بچه‌ت به جای این‌که باهام حرف بزنه جیغ می‌کشه، شرمنده میشی؟ ناراحت میشی؟ یعنی تو نمی‌دونی که این چیزا شرمندگی نداره؟
 دوشنبه 87 خرداد 27 , ساعت 1:9 عصر |[ پیام]
وبلاگ خوچگلیه!

 دوشنبه 87 خرداد 27 , ساعت 5:9 صبح |[ پیام]
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >